فصل چهارم: نظر شیعه درباره مسموم شدن پیامبر اکرم (ص) در خیبر
در تفسیر شریف منسوب به امام حسن عسکری (ع) جریان آوردن غذای مسموم برای پیامبر را با تفاصیل آن نقل شده است:
«و اما سخن ذراع مسموم: پس زمانی که پیامبر (ص) از خیبر به مدینه با فتح و پیروزی بازگشتند، زنی از یهود نزد ایشان آمد و اظهار اسلام کرد و همراه او ذراع (گوسفند) بریان شده مسمومی بود و آن را در مقابل حضرت قرار داد. رسول خدا (ص) سوال کردند این چیست؟ گفت: پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا! وقتی شنیدم شما به طرف خیبر برای جنگ خارج شده اید غمگین شدم، چون می دانستم آنان مردان پر قدرتی هستند. و این بچه گوسفندی بود که مثل فرزندم آن را بزرگ کردم و دانستم که محبوب ترین غذا نزد شما غذای بریان است و بهترین بریان در نظر شما دست گوسفند است، برای همین نذر کردم که اگر خداوند شما را از خیبر به سلامت باز گرداند، این گوسفند را ذبح کنم و از دست بریان شده آن شما را طعام دهم و الآن خدا شما را از آنان به سلامت باز گرداند و شما را بر آنان پیروز کرد، پس این را آوردم تا به نذرم وفا کنم.
براء بن معرور و علی بن ابی طالب (ع) همراه رسول خدا (ص) بودند. پیامبر فرمود: نان بیاورید. نان آوردند. براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای از آن برداشت و در دهان گذاشت. علی بن ابی طالب (ع) فرمود: ای براء! زودتر از رسول خدا (ص) شروع نکن. براء گفت: یا علی! گویا تو رسول خدا (ص) را بخیل می دانی! علی (ع) فرمود: من رسول خدا (ص) را بخیل نمی دانم لکن او را بزرگ می دارم و احترام می کنم. نه من و نه تو و نه هیچ یک از مخلوقات حق ندارند بر رسول خدا پیشی بگیرند، نه در کار و نه در خوردن و نه در نوشیدن.
براء گفت: من رسول خدا (ص) را بخیل نمی دانم. حضرت علی (ع) فرمود: برای این نگفتم، بلکه برای این گفتم که این غذا را این زن یهودیه آورد و ما نمی دانیم او چگونه است، پس اگر با امر رسول خدا (ص) می خوردی او ضامن سلامتی تو از این غذا بود و زمانی که بدون اذن او از این غذا خوردی به خودت واگذار می شوی. علی (ع) این فرمایش را فرمود در حالی که براء لقمه را می جوید، ناگهان خداوند ذراع را به سخن در آورد و گفت: ای رسول خدا! از من نخور که من مسموم هستم! و براء در سکرات موت بر زمین افتاد و وقتی او را برداشتیم، مرده بود.
رسول خدا (ص) فرمود: آن زن را برای من بیاورید. او را آوردند. پیامبر (ص) به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ زن گفت: به من ظلم بزرگی کردی! پدر و عمو و برادر و شوهر و پسرم را کشتی! من هم این کار را کردم و گفتم اگر او پادشاه است، انتقامم را از او می گیرم و اگر همان طور که می گوید پیغمبر است و خدا به او وعده فتح مکه و پیروزی بر اهل آن را داده است، پس خدا او را از این غذا حفظ می کند و هرگز ضرری به او نمی رساند. پس رسول خدا (ص) فرمود: ای زن! راست گفتی. سپس رسول خدا (ص) فرمود: فلانی و فلانی را فرا خوانید و گروهی از بهترین اصحابش را که از جمله آنان سلمان و مقداد و عمار و صهیب و ابوذر و بلال و … که جمعاً ده نفر می شدند و علی بن ابی طالب (ع) نیز در میان آنان بود. پس پیامبر (ص) فرمود: بنشینید و دور این غذا حلقه بزنید. بعد رسول خدا (ص) دست مبارک را بر ذراع مسموم گذاشتند و بر آن دمیدند و فرمودند: «بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله الشافي، بسم الله الکافي، بسم الله المعافي، بسم الله الذي لا یضرُّ مع اسمه شیءٌ و لا داء فی الارض و لا في السَّماء و هو السَّمیع العلیم». سپس فرمودند: به نام خدا بخورید پس رسول خدا (ص) از آن تناول فرمود و ایشان هم خوردند تا سیر شدند و بعد آب نوشیدند. سپس امر فرمود که آن زن را حبس کنند.
وقتی روز دوم شد آن زن نزد رسول خدا (ص) آوردند و حضرت به او فرمود: آیا اینان در حضور تو از آن سم نخوردند؟ پس چگونه دیدی که خدا این شر را از پیامبرش و اصحاب او دفع کرد؟ آن زن گفت: ای رسول خدا! تا الآن در نبوت تو شک داشتم ولی اکنون یقین کردم که تو حتماً رسول خدایی، پس شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و شریکی ندارد و این که تو عبد و رسول خدایی. و اسلام او نیکو شد.(27)
با دقت در این روایت، تناقضاتی که در روایات عامه وجود دارد بر طرف می شود و معلوم می شود تناول پیامبر (ص) از آن غذای مسموم بعد از آگاهی ایشان از مسموم بودن آن بوده است و دیگر جای اشکالی برای یهودیان باقی نمی ماند که رسالت و نبوت پیامبر اکرم (ص) را تکذیب نماید.
علاوه بر این، معلوم می شود سمی که سبب شهادت پیامبر (ص) شده، گوسفند بریان مسموم در خیبر نبوده است و چگونه ممکن است این سم بعد از چهار سال! در پیامبر اثر کرده باشد ولی در آن ده نفر دیگر که اهل خلاف هرگز نامی از آنها به میان نیاورده اند اثر نکرده باشد.
و اما آن چه سبب شهادت پیامبر (ص) شده است، در فصل های بعد به آن اشاره خواهد
آخرین نظرات