یا زهرا(سلام الله علیها)❤

جستجو

|خانه|سلام|چشم به راهت می مانیم|بصیرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)|ورود
حکمت خداوندی
ارسال شده در 11 مهر 1397 توسط یا زهرا❤ در اخلاق

سعدی در بیان حکایتی می گوید:

موسی علیه السلام ، درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از مناجات باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت: این چه حالت است؟ گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته. اکنون به قصاص فرموده اند.

«وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع روزی را بر بندگانش می گشود، در زمین ستم پیشه می کردند». (شورا:27) موسی علیه السلام ، به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.

پیام متن:

آن کس که توانگرت نمی گرداند.      او مصلحت تو بهتر از تو داند

1 نظر »
مراقب دنیا باشیم!
ارسال شده در 11 مهر 1397 توسط یا زهرا❤ در اخلاق, حدیث

#حدیث_روز_از_امام_علی_علیه_السلام
امام على علیه‏ السلام :

إنّی اُحَذِّرُکُمُ الدُّنیا ؛ فَإِنَّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّت بِالشَّهَواتِ ، وتَحَبَّبَت بِالعاجِلَةِ ، وراقَتبِالقَلیلِ ، وتَحَلَّت بِالآمالِ ، وتَزَیَّنَت بِالغُرورِ . لا تَدومُ حَبرَتُها، ولا تُؤمَنُ فَجعَتُها ، غَرّارَةٌ ضَرّارَةٌ ، حائِلَةٌ زائِلَةٌ ، نافِدَةٌ بائِدَةٌ ، أکّالَةٌ غَوّالَةٌ

من، شما را از دنیا برحذر مى‏دارم؛ زیرا که دنیا شیرین و خرّم است و تمایلات نفسانى آن را در میان گرفته است؛ با لذّت‏هاى زودگذرش دل مى‏بَرَد و با [متاع] اندکِ خود ، جلوه‏ گرى مى‏کند؛ به آرزوها آراسته است و با زیور فریب، خود را مى‏آراید؛ ناز و نعمتش پایدار نیست و از مصائب آن، ایمنى نیست؛ گول زننده است و آسیب ‏رسان؛ دگرگون شونده است و زوال‏ پذیر؛ پایان‏ پذیر است و نابود شونده؛ آدمخوار است و مرگبار 

تحف العقول ، ص 180

حدیث دنیا از دیدگاه حضرت علی علیه السلام
نظر دهید »
چشمهای زیادی، هر روز سرتاپایش را وارسی می کردند...
ارسال شده در 30 شهریور 1397 توسط یا زهرا❤ در عاشورا

داستان- جون غلام امام حسین علیه السلام

چشمهای زیادی، هر روز سرتاپایش را وارسی می کردند؛ انگشتهای اشاره زیادی به سمتش می رفت و او فقط خیره خیره نگاه می¬کرد. دلش با هیچ کدام آنها نبود. 
آن روز صدایی از بین جمعیت کاروان، خودی نشان داد و گفت: ارزشش چقدر است؟من او را می‌خرم.
فروشنده، لب‌هایش را به گوش خریدار نزدیک کرد و چیزهایی در آن خواند. او هم گفت: قبول، خریدارم. 
ماه‌ها، برده اشراف مکه بود، سال‌های زیادی هم بود که به جرم غلامی، سایه هیچ دست مهربانی را بر سرش ندیده بود، تا این که «فضل بن عباس» او را خرید. 
دست های فضل، مهربانی را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ارث برده بود. اما دل او هنوز هم سرگردان بود، تا این که امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را به 150 دینار از فضل خرید و به دستان امانت‌دار ابوذر سپرد.

«جون» بیشتر از آن که غلام ابوذر باشد، برادرش بود، این را ابوذر می گفت در جواب آنهایی که می گفتند:
این قدر کنار این برده راه نرو. یک دفعه فکر می کند که آزاد شده است و کار دستت می دهد.
و ابوذر هر بار جوابشان را می داد که : او برادر من است. مگر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشنیده‌اید که فرمود: هرکس برادر ندارد، از «اهل نوبه» برای خود برادری، انتخاب کند. 
جون از اهل نوبه بود.
روباه شام معاویه، به عثمان نامه نوشت. «ابوذر تو را از چشم مردم شام انداخته و مغضوب آن‌ها کرده … » عثمان هم از ترس حکم تبعید ابوذر را به «ربذه» اعلام کرد. 
ابوذر به غلامش گفت: تو آزادی، مبادا سفارش مرا درباره محبت و دوستی آل محمد(صلی الله علیه و آله) فراموش کنی. ابوذر که رفت، جون در مدینه دیگر پناهی نداشت جز خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلخوشی او به اندازه یک «یا علی» کوتاه بود، بعد از ابوذر، خادم خانه امیرالمومنین علیه السلام شد. ولی فرق کعبه هم شکاف برداشت و بعد از کمی سایه کوه صبر و حلم امام حسن(علیه السلام)، را از آنها گرفتند. 
دیگر موهای سر و صورتش سفید شده بود. که امام حسین(علیه السلام) عزم کوفه کرد، او هم بار سفر به دوش انداخت و با آنها رفت. تاریخ می‌گوید که کوفیان بی‌وفایی کردند…

جون ، مأمور آماده کردن تیرها و شمشیرها بود. نگاهی به اصحاب کرد. خیلی ها شهید شده بودند. 
دلش تاب نداشت . اذن میدان که خواست، جوابش این بود: 
«من به تو اجازه می‌دهم جان خود را برداری و بروی؛ تو نباید خودت را گرفتار ما کنی.» 
اشکش بند نمی آمد. 
-پسر پیامبر! می‌دانم بدنم بدبو است، می دانم نسبم پست و رنگم سیاه است. از شما می خواهم بر من منت بگذاری و در بهشت را به رویم باز کنی. به خدا قسم من از شما جدا نمی‌شوم، تا وقتی خون سیاهم با خون شما مخلوط شود. 
پیراهنش را در آورد، تا از هر قید و بندی آزاد باشد. او به سمت میدان رفت و اربابش برایش دعا کرد خدا بدن تو را خوشبو کند و رویت را سفید کند. 
جون رفت و بعد از مدتی با گلوی خشکش فریاد زد : «العطش، یا مولای یا اباعبدالله» و دیگر چیزی نگفت.
ده روز بعد از عاشورا، رایحه‌ای دل‌پذیر تمامی صحرای کربلا را پوشانده بود و این عطر چیزی نبود جز بویی که از بدن غلام سفید امام حسین(علیه السلام) می‌آمد. 
او هم روسفید شد، هم رویش سفید. هیچ کس سر جون را روی نیزه نشناخت. 
فیلسوفان می گویند سیاه و سفید هیچ‌وقت با هم جمع نمی‌شوند ؛ اما فلسفه کربلا ثابت کرد که روی سیاه، با رو سفیدی قابل جمع است، درست مثل جون بن حوی. 
حالا هرسال، گروهی از سیاه‌پوستان آمریکا، در ماه محرم، مجلس یادبودی برای او به پا می‌کنند و افتخارشان این است که مردی از آن‌ها، خون سرخش را در راه آزاد مردی چون حسین(علیه السلام ) داده است. جون برده زیست اما آزاد مُرد.( نیره قاسمی زادیان)

منبع : محمدرضا عبدالامیرانصاری، زندگانی شهید کربلا، جون بن حوی، مترجم: احمد امی

جون عاشورا غلام
نظر دهید »
سبک زندگی حسینی
ارسال شده در 10 تیر 1397 توسط یا زهرا❤ در اخلاق

​استاد محمد شجاعی

علامت عشق به امام حسین (علیه السلام) انتخاب سبک زندگی حسینی است
سبک زندگی هرکس نشان می دهد که او در حقیقت می خواهد به چه کسی شبیه شود و به کجا برود. سبک زندگی امام حسینی، یعنی شبیه شدن به زندگی امام حسین (علیه السلام).
زندگی امام حسین این ویژگی را دارد که حیات طیبه و همه جلوه های حیات زندگی را متبلور می کند و هرکس به آن علاقمند شد، از هر سبک زندگی به جز سبک زندگی امام حسینی و خانواده آسمانی­ متنفر می ­شود. بنابراین، مومن باید قیمت خودش را بداند. مومن دوست ندارد سبک زندگی غیر از سبک زندگی امام حسین (علیه السلام) انتخاب کند.
در قاعده عشق و جنون، هدیه دادن به یکدیگر، نشانه ی دوست داشتن و علاقه است که باید توام با راستی و صداقت باشد.
کسی که در دنیا معیت و همراهی با خانواده آسمانی و اصلی خودش ندارد، در آخرت نمی تواند با آنها باشد. پس باید معیت را در این دنیا کسب کنیم.
لذا انسان مؤمن در زیارت عاشورا از خدا چنین طلب کرده و زمزمه می کند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ=خدایا زندگی و مردن مرا مثل زندگی ومردن محمد وآل محمد قرار بده».  این زمزمه آرام آرام در لحظه های زندگی و محیایش جاری می شود. این مربوط به دل عاشقی است که سنخیت با اهل بیت دارد و چون به آنها عشق دارد، سبکی زندگی آنان را انتخاب می کند.
در مباحث انسان شناسی گفتیم که «قیمت هر انسانی در گرو انتخاب های اوست و رشد هر انسانی، براساس انتخاب های او شکل می گیرد. پس مجموعه انتخاب‌های هر فرد، سبک زندگی خاصی را برای او رقم می‌‏زنند. انتخاب هایی که انسان در لباس، غذا، همسر، رشته تحصیلی، محل زندگی و چیزهای دیگر دارد، همه نشان دهنده سنخیت و شباهت او به همان انتخاب هاست.
یکی از عوامل موثر در انتخاب‌های انسان، نوع «غذا»یی است که می خورد. این که انسان در انتخاب هایش به کدام سمت می رود و چه چیزی را انتخاب می کند، بسته به غلبه نوع غذاهایی است که قبلاْ استفاده کرده است.
اثر خوراک های انسان در انتخاب هایش یکسان نیست و هر نوع غذایی اثر مربوط به خود را برجای می گذارد. گاهی انتخاب انسان حسی است؛ مثل زیاده روی در مصرف غذا، گاهی گیاهی، گاهی خیالی و گاهی عقلی است. اما مهمترین انتخاب، انتخاب فوق عقلی و انسانی است. انسان همیشه در کشمکش بین این ۵ گزینه در می ماند که کدامش را انتخاب کند. بنابراین، هر چه خوراک بخش«فوق عقلی» انسان بیشتر باشد، روح انسانی قوی تری پیدا می کند.
انسان در لحظه به لحظه ی زندگیش، انتخاب هایی می کند که سعادت یا شقاوت خود را رقم می زند. یعنی شانس و اتفاقی درکار نیست. اما این که انسان چه سبکی از زندگی را انتخاب کند، بستگی به این دارد که مثلا در غذا خوردن، نفس او چه نوع خوارک هایی را دریافت کرده است. بر این اساس، غذاها نقشی تعیین‏‌کننده ای در ساختار سبک زندگی انسان دارد.
اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «امت من بصورت ده نوع حیوان محشور می شود»، نشان دهنده آن است که همه نمی توانند انتخاب های انسانی کنند. هرچندکه مسلمان هستند، اما گرایش و کشش آنها به سمت کمالات انسانی نیست.

امام حسین سبک زندگی عشق
نظر دهید »
من مسلمانم!!!
ارسال شده در 23 خرداد 1397 توسط یا زهرا❤ در حجاب

دکتر مرتضی آقا تهرانی تعریف می کند که: وقتی در «مؤسسه اسلامی نیویورک» مشغول فعالیت بودم روزی دختر جوانی آمد که می خواست مسلمان شود؛ گفتم برای پذیرفتن اسلام، ابتدا باید خوب تحقیق کنید بعد اگر به این نتیجه رسیدید که دین اسلام دین حق است می توانید مسلمان شوید. او رفت و شروع به مطالعه کرد. در این بین چندین بار دیگر به من مراجعه کرد و در نهایت با ناراحتی گفت: «اگر مرا مسلمان نکیند من می روم و در وسط سالن داد می زنم و می گویم: من مسلمانم!»
گفتم حالا که در پذیرفتن اسلام مصمم شده اید فردا که روز میلاد است بیایید تا در طی مراسمی تشرف شما انجام شود. روز بعد، در بین مراسم گفتم این خانم می خواهد امروز به دین مبین اسلام مشرف شود. یکی از حضار گفت: «لابد این دختر عاشق یک پسر مسلمان شده و چون دین ما اجازه ازدواج او را نمی دهد می خواهد به صورت صوری مسلمان شود.» گفتم: «از صراحت لهجه شما متشکرم! ولی این طور که شما گفتید نیست زیرا او در مورد حقانیت اسلام، مطالعه گسترده ای داشته است. به عنوان مثال در عقاید اسلامی چیزی به نام «بداء» هست که می دانم هیچ کدام از شما چیزی از آن نمی دانید ولی این دختر خانم می داند، به هر حال او در آن مراسم مشرف به اسلام شد. خانواده وی که مسیحی بودند با دیدن حجاب او، شروع به آزار و اذیت او کردند. این آزار و اذیت ها روز به روز بیشتر می شد به حدی که مجبور شدم با حضرت «آیه الله مظاهری» تماس گرفته و جریان را با ایشان در میان گذارم. ایشان فرمودند: «آیا احتمال خطر جانی وجود دارد؟» گفتم: «بی خطر هم نیست.» فرمودند: «پس شما به ایشان بگویید می تواند روسری خود را بردارد.» ماجرا را به آن خانم ابلاغ کردم و گفتم: «می توانید روسری خود را بردارید.» او پرسید: «آیا این حکم اولیه است یا حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است؟» گفتم: «نه! حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است.» گفت: «اگر روسری خود را بر ندارم و به خاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خود را بر نمی دارم هر چند در راه حفسظ حجابم جانم را از دست بدهم.»

البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مؤدبانه دخترشان از این خواسته صرف نظر کردند.

حجاب
3 نظر »
بهشت برزخی
ارسال شده در 23 خرداد 1397 توسط یا زهرا❤ در حدیث

مفهوم بهشت برزخی

«عَبْدُاللَّه بن سِنان» يكى از ياران امام صادق(ع) ماجراى شنيدنى زير را چنين بيان مى دارد:«از امام صادق(ع) پرسيدم: نهر كوثر چيست؟حضرت توضيحاتى داد؛ سپس فرمود: آيا دوست دارى آن را ببينى؟گفتم: فدايت شوم؛ آرى. فرمود: دستم را بگير تا از اين شهر بيرون رويم.امام پايش را به زمين كوفت؛ در اين هنگام، پرده ملكوتى كنار رفت و عالم برزخى نمايان شد. وقتى چشم گشودم، نهرى بسيار بزرگ ديدم كه آغاز و پايانش پيدا نبود. از چشمه هاى آن، آب و شير سفيدتر از برف و شراب نيكوتر از ياقوت روان بود.گفتم: فدايت شوم؛ اين نهر و چشمه ها از كجا مى آيند(و به كجا مى ريزند)؟فرمود: اين از چشمه هايى است كه خداى تعالى در قرآن نويدش را داده است: چشمه اى از آب، چشمه اى از شير، چشمه اى از شراب.در كنار آن نهر، درختهايى ديدم كه زيرسايه آنها حوريانى گيسو به سرآويخته، آرميده بودند كه هرگز بدين زيبايى كسى را در دنيا نديده بودم!حضرت به يكى از آنها اشاره فرمود(آب بده!) آن ماهرو، قدحى از آب پر كرد. حضرت، ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفى به آن زيبايى نديده بودم و شربتى به آن گوارايى نچشيده بودم!گفتم: فدايت شوم؛ چنين چيزهايى را نه ديده بودم و نه تصورش را مى كردم.حضرت فرمود: «اين كمترين چيزهايى است كه خداوند به پيروان ما نويدش را داده است و مؤمن هرگاه بميرد، او را به اين محل آورند. در باغستانهاى اطراف، گردش مى كند و از شرابهاى اينجا مى آشامد»

 «بحار الانوار»، ج 6، ص 287



بهشت برزخی
نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21

آخرین مطالب

  • سفر به سنندج
  • زنان چهره شهر را تغییر میدهند
  • چگونه لبخند امام زمان را بخریم
  • دهن کجی جهانگیری به رهبری
  • ترک گناه
  • قران خواندن
  • غیبت
  • سجده
  • آخرالزمان
  • استغفار

آخرین نظرات

  • یا زهرا❤  
    • یا زهرا(سلام الله علیها)❤
    • ایران،روح جهان بی روح
    در ضمانت بهشت
  • زكي زاده  
    • مائده
    در ضمانت بهشت
  • یا زهرا❤  
    • یا زهرا(سلام الله علیها)❤
    • ایران،روح جهان بی روح
    در غیبت
  • زكي زاده  
    • مائده
    در غیبت

آرشیوها

  • تیر 1398 (1)
  • اسفند 1397 (20)
  • بهمن 1397 (55)
  • آبان 1397 (15)
  • مهر 1397 (7)
  • شهریور 1397 (1)
  • تیر 1397 (1)
  • خرداد 1397 (6)
  • فروردین 1397 (2)
  • بهمن 1396 (1)
  • بیشتر...
آذر 1404
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یا زهرا(سلام الله علیها)❤

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ در این لحظه و در تمام لحظات وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده، و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى

جستجو

موضوعات

  • همه
  • 22بهمن
  • اخلاق
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • بیانات رهبر
  • تاسوعای حسینی
  • جواب به سخنان ترامپ
  • حجاب
  • حدیث
  • حمایت از کالای ایرانی
  • روشنفکر نما
  • شهادت
  • شهادت حضرت فاطمه )سلام الله علیها(
  • شهادت پیامبر
  • عاشورا
  • فاطمه الزهرا)سلام الله علیها(
  • مقام معظم رهبری
  • نماز
  • نهج ابلاغه
  • چشم به راهت میمانیم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • طلبگي ام مرا افتخار است(مدرسه علميه فاطمه الزهرا (س)اراک)

مطالب با رتبه بالا

  • رهـــبـــری (5.00)
  • #همه_باید_نقد_شوند (5.00)
  • بصیرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) (5.00)
  • چشم به راهت می مانیم (5.00)
  • حجاب در ایران (5.00)
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان